به گزارش کافهاقتصاد ؛ثریا محمدی لورون (دبیر سرویس اجتماعی)؛ بنا بر اطلاعرسانی روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان اردبیل از قول پروانه رضاقلیزاده (مدیرکل) این روزها جشنواره کتابخوانی «بیلیک اوبالاری» (ویژه عشایر) در استان اردبیل در حال برگزاری است. صرف نظر از جشنواره کوچ عشایر که در آن هدف، بیشتر اشاعه و ارائه اطلاعاتی از طبیعت و زیست عشایری برای ما و دیگران است و بیشتر جنبه نمایشگاهی دارد، این نخستین جشنوارهای است که به صورت ویژه و با موضوع کتابخوانی، عشایر و اهالی روستاهای عشایرنشین را به عنوان جامعه هدف خود برگزیده و بر آن متمرکز شده است و البته مترصد آن است تا به عشایر استان در حوزه فرهنگی و مشخصاً کتابخانهای خدمترسانی کند.
اطلاعات منتشرشده حاکی از انتخاب کتابی درخور تحسین و نامدار از یک نویسنده بومی شناختهشده در عرصه ملی و بینالمللی به عنوان منبع اصلی مطالعاتی جشنواره است: «کوه مرا صدا زد»؛ نوشته «محمدرضا بایرامی».
بایرامی زاده سوم آبان سال ۱۳۴۴ خورشیدی در روستای لاطران، در دامنههای کوه سبلان و از توابع شهرستان سرعین است که در هفتسالگی همراه با خانواده به تهران کوچیده است. به اذعان خودش، آشنایی با آثار «صمد بهرنگی» و «علی اشرف درویشیان» در نوجوانی او را جذب کرده و مطالعات ادبیاش او را به سمت داستاننویسی سوق داده است. وقتی در مقطع تحصیل در دبیرستان بوده، اولین قصهاش را نوشته و به برنامه قصهنویسی رادیو فرستاده است. پذیرش این قصه او را به ادامه راه امیدوار و مسیر زندگیاش را تغییر داده یا به عبارت بهتر و درستتر تعیین کرده است.
نوشتن از جنگ یکی از علایق و دلمشغولیهای اوست. پیشینه این تعلق به دوران سربازی او برمیگردد که مقارن با جنگ هشت ساله ایران و عراق بوده است. دیدهها و جُستههای او از مناطق جنگی، خمیرمایه داستانهایش همچون «لم یزرع»، «پل معلق» و «مردگان باغ سبز» را تشکیل میدهد و به قوت و غنای آنها، همچنین امکان باورپذیری و التذاذ از جانب مخاطب، افزوده است.
از دیگر مضامین و فضاهای دلپذیر آثار او باید به پرداختن به طبیعت و زیست صمیمی روستایی اشاره کرد که اوج آن را در تریلوژی (سهگانه) قصههای سبلان و مشخصاً در کتاب «کوه مرا صدا زد» شاهد هستیم. این رمان کوتاه درباره نوجوانى به نام «جلال» است که در دهکدهای در کوههای سبلان زندگی میکند. بایرامی نام شخصیت اصلی را به خاطر علاقهاش به نویسنده نامدار معاصر، جلال آل احمد، چنان برگزیده است. دیباچه داستان، توصیف جاندار صحنهای است که جلال با اسب خود «قاشقا» به دهکده همسایه رفته تا برای پدر بیمارش، حکیم بیاورد. به توصیه حکیم، عمو اسحاق، پدر را برای معالجه به شهر میبرد؛ اما حکیم و پزشکان شهر نمیتوانند پدر را نجات دهند و او میمیرد. جلال تصمیم میگیرد بنا به توصیه پدر جای خالی او را در خانواده پر کند و در این راه باید خود را به اطرافیانش اثبات کند. داستان شرح تحول شخصیت اصلی از یک نوجوان به یک نانآور و سرپرست خانواده است. سراسر «کوه مرا صدا زد» مشحون از توصیفات دقیق و عمیقی است که بیتردید از زندگی نویسنده در فضای روستا در دوران کودکی، در ضمیرش متمکن شده است. آنجا که میگوید: «شب بوی گرگ میدهد»، با همین جمله کوتاه، وحشت از برف و گلههای گرگ و شب تاریک روستا را به خواننده تزریق میکند.
این کتاب توانسته جوایز بسیاری را در داخل و خارج کشور به خود اختصاص دهد. از این جوایز میتوان به جایزه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجله سوره نوجوان و… در داخل و جایزه خرس طلایی استان «برن» و کتاب سال «سوییس» (جایزه مار عینکی آبی) اشاره کرد.
همچنین ترجمهای از این کتاب به زبان آلمانی منتشر شده و مورد استقبال منتقدان ادبی در آن کشور قرار گرفته است.
خواندن این کتاب را با تأکید، نه فقط به همه عشایر که جامعه هدف جشنواره «بیلیک اوبالاری» هستند، که به همه کتابدوستان و علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر توصیه میکنم.
- نویسنده : ثریا محمدی لورون
- منبع خبر : اختصاصی کافه اقتصاد
Sunday, 20 April , 2025